قوله تعالى: «رب قدْ آتیْتنی من الْملْک» خداوند من مرا از ملک این جهانى بهره دادى، «و علمْتنی منْ تأْویل الْأحادیث» و در من آموختى دانستن سرانجام خوابها که بینند، «فاطر السماوات و الْأرْض» اى کردگار آسمان و زمین بنوى، «أنْت ولیی فی الدنْیا و الْآخرة» تویى یار من درین جهان و در آن جهان «توفنی مسْلما» بمیران مرا بر مسلمانى، «و ألْحقْنی بالصالحین (۱۰۱)» و مرا بنیکان رسان.


«ذلک منْ أنْباء الْغیْب» این حدیث از خبرهاى نادیده و نادانسته تو است، «نوحیه إلیْک» که پیغام مى‏دهیم آن را بتو، «و ما کنْت لدیْهمْ» و تو نبودى بنزدیک ایشان و با ایشان، «إذْ أجْمعوا أمْرهمْ» آن گه که آن کار بهم پشتى برساختند، «و همْ یمْکرون (۱۰۲)» و آن ساز بد خویش مى‏ساختند.


«و ما أکْثر الناس و لوْ حرصْت بموْمنین (۱۰۳)» و بیشتر مردمان هر چند که حریص باشى بر ایمان ایشان.


«و ما تسْئلهمْ علیْه منْ أجْر» و ازیشان مزد نمى‏خواهى، «إنْ هو إلا ذکْر للْعالمین (۱۰۴)» نیست این پیغام مگر یادى از الله جهانیان را.


«و کأینْ منْ آیة فی السماوات و الْأرْض» و چند نشان در آسمان و زمین، «یمرون علیْها» که مى‏گذرند بر آن «و همْ عنْها معْرضون (۱۰۵)» و ایشان از آن رویهاى گردانیده و غافل.


«و ما یوْمن أکْثرهمْ بالله» و بنگروند بیشتر ایشان بخداى، «إلا و همْ مشْرکون (۱۰۶)» مگر در آن گرویدن با خداى انباز گیرند.


«أ فأمنوا أنْ تأْتیهمْ» ایمن شوند که بایشان آید، «غاشیة منْ عذاب الله» عقوبتى که پیچد از عذاب خداى، «أوْ تأْتیهم الساعة بغْتة» یا بایشان رستاخیز آید ناگاه، «و همْ لا یشْعرون (۱۰۷)» و ایشان نمى‏دانند.


«قلْ هذه سبیلی» بگو راه من اینست، «أدْعوا إلى الله» میخوانم با خداى، «على‏ بصیرة أنا و من اتبعنی» بر دیده ورى و درستى و پیدایى، هم من و هم آنک بر پى من بیاید، «و سبْحان الله» و سزاوارى خداى راست، «و ما أنا من الْمشْرکین (۱۰۸)» و من نه از انباز گیران و همتا گویانم.


«و ما أرْسلْنا منْ قبْلک» و نفرستادیم پیش از تو بپیغام، «إلا رجالا نوحی إلیْهمْ منْ أهْل الْقرى‏» مگر مردانى از شهرهاى پراکنده، پیغام رسانیده مى‏آمد بایشان، «أ فلمْ یسیروا فی الْأرْض» بنروند در زمین، «فینْظروا کیْف کان عاقبة الذین منْ قبْلهمْ» تا بینند که چون بود سرانجام ایشان که پیش از ایشان بودند، «و لدار الْآخرة خیْر» و براستى که سراى آن جهانى به، «للذین اتقوْا» ایشان را که بپرهیزیدند، «أ فلا تعْقلون (۱۰۹)» در نمى‏یابند که چنین است.


«حتى إذا اسْتیْأس الرسل» تا آن گه که نومید شدند پیغامبران، «و ظنوا أنهمْ قدْ کذبوا» و چنان دانستند که ایشان را دروغ زن گرفتند، «جاءهمْ نصْرنا» آن گه که بایشان آمد یارى دادن ما، «فنجی منْ نشاء» تا برهانیم او را که خواهیم، «و لا یرد بأْسنا» و باز داشته نیاید زود گرفتن ما، «عن الْقوْم الْمجْرمین (۱۱۰)» از گروه بدکاران.


«لقدْ کان فی قصصهمْ عبْرة» در قصه‏هاى ایشان عبرتیست و پند دادنى، «لأولی الْألْباب» خردمندان و خداوندان مغز را، «ما کان حدیثا یفْترى‏» این حدیث نه فرا ساخته و نهاده است، «و لکنْ تصْدیق الذی بیْن یدیْه» لکن استوار داشتن و راست گوى گرفتن تورات و انجیل است ازین پیش، «و تفْصیل کل شیْ‏ء» و پیدا کردن هر چیز که در تصدیق مصدق را در مى‏باید، «و هدى و رحْمة لقوْم یوْمنون (۱۱۱)» و راه نمونى و بخشایشى ایشان را که مى‏گرویدند.